چند سال عمرم را می خواهی
برای ِ یک بار صدا کردنِ ,
عزیز
چند سال دلتنگی ِشبانه های َ م را
برای یک بار بوسیدنت
حتا ,
از راه دور هَم که شده
برای ِ یک لیوان چای برای َت آوردن ,
راستی نگفتی ,
کمرنگ می خوری یا
خوش رنگ بریزم ؟
فقط بگو چقدر عمرم را ؟
تا کمی کنار تو
کمی لمیدنِ تو بردیواری که چهارتایش
روزی خانه بود !
قول می دهم از ری رایِ نیما نگویَم
از پری فروغ وُ آیدایِ شاملو هم نگویَم
نه شعر می گویَم وُ نه هیچ جز,
تکرارِ نامِ تو وُ هی
نامِ تو
چند سال عزیز
چند بار در هر سال را ,
می خواهی تا
فقط به اندازه یِ یک هوا نفس
نزدیک ی تو شَوَم
می خواهَم تنت را در آغوش گیرَم
لمست کُنَم
می خواهم با تمامِ حضور
ببوسمت
لا مسًب !
که دوستت دارَم
همین .
افشین صالحی
...