سلام امشب دوباره آمدَم به یک نام ,
به یک کلام
" سلام "
سلام , به تو
تو عزیز
سلام که از کو دکی آموخته اَم این را
سلام که دوست می دارم این واژه را
سلام که حالا می خواهند من, سلام هم نگویَم به تو
بگویَم درود
بگویَم خدا حافظ ای رود
من اما دوباره می گویم " سلام "
به یک لهجه یک نام
نامی که آنِ توست و لهجه یی که قرارِ مَن با توست
بگذار نادانان سرشان را گرم کنند به یک درود
و در جدل هاشان به جای ِ " سلام "
بگویند درود
کاش یاد می گرفتند تمامِ واژه ها آنِ ماست
وقتی که
کنارِ همیمم
دوباره برایَت می گویَم
افشین صالحی
....
دارم
" تو" را
چشمَک می زَنَم از گذشته تا حال
افشینن صالحی
...