می آیی
تو رفته بودی گُل بچینی
تو رفته بودی عسل بنوشی , مکه زیارت کنی
رفته بودی تمامِ خاطره هایِ دورت را
درو کنی
تو رفته بودی کنارِخوابگردِ رو یا ها , کنارِ معطلِ دنیا
کنارِ اینکه این
آخرین فرصت است
و فکر می کردی که بعدش تمام می شود دنیایِ تنها
تمام می شود خلوتِ گاهی دلتنگ
گاهی خوش
خلوتِ گاهی هر چه دوست داشتنی
اینجا نه سفره ای پهن است نه حلقه ای پا در هوا
نه قندی بر سر,
ریز می شود وُ نه بزرگی برایِ اجازه فرا خوانده
برایِ بارِ سوم می گویَم
به خوابَم می آیی
افشین صالحی
...