چتر را گوشهای میگذارند و زیر باران میروند و میخندند وُ
خیس میشوند
بعد من سردم میشود
سرما میخورم
لباسهاشان را در میآورند و عینِ چی تن میزنند به دریا وُ
هی میروند و ُ
میروند
وَ من خسته میشوم
غرق میشوم
شبها قلاب میگیرند
کنار رودخانه مینشینند تا ماه در آید وُ
صید کنند
بعد من تاریک میشوم
من میترسم
حالا اینها هیچ!
میروند بالای کوه و خودشان را هی قل میدهند و قل میدهند و...
من فریاد میزنم و فریاد و می زنم فری...
وَ تو نمیشنوی وُ
نمیشنوی
تو نمیشنوی!
وَ من حالم بد میشود
وَ من خودم را بالا میآورم
میدانی!
خوابهایم خیلی تو شدهاند
افشین صالحی
...