تمامِ خیابان را گرفته بودی
تمامِ کوچه هایش را
دست که بر جوی میزدی
تو مینشستی
نگاه به دور که میکردی
تو آمده بودی
چشم به باغ میدوختی
تو روییده بودی
تمامِ هوا را گرفته بودی
تمامِ نفس را
تو طعمِ تمامِ میوه ها شده بودی
مزه یِ تمامِ خوبیها
دلیلِ تمامِ آمدها
شدها
بیخود نبود که این همه اینجا
زنده بود تو رَد شده بودی!